چشای تو نور کوچه باغ رازِ چشای من ظلمت شبِ نیازِبا همدیگه راز و نیازی داشتیم حکایت دور و درازی داشتیمبا همدیگه راز و نیازی داشتیم حکایت دور و درازی داشتیماما پس از اون آشنایی آن همدلی آن همزبانی از گرد راه اومد جداییرفتی و چشم به راهم گذاشتی تو این قفس تنهام گذاشتی حالا نمیدونم کجاییکاشکی یکی بود ما رو با هم آشتی میداد کاشکی چشامون باز تو چشم هم میفتادامروز اگه تاریکو خاموشو سیاهه فردا که شد دنیا پر از خورشید و ماههامروز اگه تاریکو خاموشو سیاهه فردا که شد دنیا پر از خورشید و ماههاما پس از اون آشنایی آن همدلی آن همزبانی از گرد راه اومد جداییرفتی و چشم به راهم گذاشتی تو این قفس تنهام گذاشتی حالا نمیدونم کجاییکاشکی یکی بود ما رو با هم آشتی میداد کاشکی چشامون باز تو چشم هم میفتادامروز اگه تاریکو خاموشو سیاهه فردا که شد دنیا پر از خورشید و ماههامروز اگه تاریکو خاموشو سیاهه فردا که شد دنیا پر از خورشید و ماهه نوشته شده توسط شاکی در دوشنبه هفتم فروردین ۱۴۰۲ ساعت 8:52 موضوع | لینک ثابت بخوانید, ...ادامه مطلب
روستای, ازان، شهری که در حاشیه ی کوهستان و کویر قرار گرفته است ، آرامش کویر و صلابت کوهستان را تداعی می کند..., ...ادامه مطلب
بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال تویه وجب خاک مال من، هرچی میکارم مال تواهل طاعونی این قبیله ی مشرقیامتویی این مسافر شیشهای شهر فرنگپوستم از جنس شبه، پوست تو از مخمل سرخرختم از تاوله، تنپوش تو از, ...ادامه مطلب
دگر آن شبست امشب که ز پی سحر ندارد من و باز آن دعاها که یکی اثر ندارد من و زخم تیز دستی که زد آنچنان به تیغم که سرم فتاده برخاک و تنم خبر ندارد همه زهر خورده پیکان خورم و رطب شمارم چه کنم که نخل ح, ...ادامه مطلب
دیدم به خواب وقت سحر وبلاگ شهزاده کلمه ای زرین کمرنشسته بر اسب سفیدمی اومد از کوه و کمرمیرفت و آتش به دلم میزد نگاهشمیرفت و دیدم که بود چشمم به راهشترسم دلم رسوا شوددریا شود این دو چشم پر آبمتا آنکه در بیدار, ...ادامه مطلب
مرز زیبایی اگر آن سوی دنیا برودچشم باید به همان سو به تماشا بروددیده از دور دو دریای مجاور باهمچشم من می شکند پنجره را تا برودبارها سنگ به پیشانی شوقش خوردهرود اگر خواسته از درّه به دریا برودسرنگون گش, ...ادامه مطلب
نفس کشیدن سخته ، تو رو ندیدن سخته تو پیچ و تاب عاشقی ، به تو رسید, ...ادامه مطلب
نوشته شده توسط شاکی در چهارشنبه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۷ ساعت 7:3, ...ادامه مطلب
روزی که نمانَد دگری بر سر کویتدانی که ز اغیار وفادار ترم من ... "وحشی بافقی" نوشته شده توسط شاکی در چهارشنبه هشتم آذر ۱۳۹۶ ساعت 9:5 موضوع | لینک ثابت , ...ادامه مطلب
روزی که نمانَد دگری بر سر کویت دانی که ز اغیار وفادار ترم من ... "وحشی بافقی", ...ادامه مطلب
مستیم درد منو دیگه دوا نمیکنهغم با من زاده شده منو رها نمیکنهشب که از راه میرسه غربتم باهاش میادتوی کوچه های شهر باز صدای پاش میادمن غمای کهنه مو ور میدارم که توی میخونها جا بذارممیبینم یکی میاد از میخونه زیر لب مستونه آواز میخونهمستیم درد منو دیگه دوا نمیکنهغم با من زاده شده منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه منو نمیکنهگرمییه مستی ناب توی رگهای تنممیبینم دلم میخواد با یکی حرف بزنمکی میاد به حرفهای من ,نمیکنهاردلان,سرفراز ...ادامه مطلب
خبرت هست که دلتنگ نگاهت شده امبی قرار تو و چشمان خمارت شده ام خبرت هست دلم مست حضور تو شدهعاشق و شیفته ی زنگ صدایت شده ام خبرت هست که باران بهارم شده ایچون پرستوی مهاجر نگرانت شده ام خط به خط زنده گی ام پر شده از بودن توخبرت نیست و شادم که فدایت شده ام. نوشته شده توسط شاکی در چهارشنبه بیست و نهم شهریور ۱۳۹۶ ساعت 7:58 موضوع | لینک ثابت ,دلتنگ,نگاهت ...ادامه مطلب
بیا دوباره آغاز کنیم، مسیری را که در میانه راهش بریده ایم. بیا دوباره به آغاز راه برگردیم. این بار چشمهایمان را نمی بندیم، این بار برای رسیدن به مقصدی که در انتهای راه نبود، گامهایمان را تند نمی کنیم. هستی من! این بار که راه بیفتیم، دستهای هم را می گیریم، قدمهایمان را یکی می کنیم، و از زیبایی های مسیر لذت می بریم: از رقص بیدهای مجنون در نوازش نسیم، از آوای آب در ستایش صبح، از بیقراری گنجشکها,دوباره ...ادامه مطلب
مست شو بانو مست از من آن چنان مست که دريا به رنگ گل سرخ درآيدبه رنگ شراب تيره به رنگ خاکستري به رنگ زرد و چه زيباستزني که در حضور شعرتلو تلو مي خورد ومست مي شودمندر زيباترين نمود ام هستمدر درخشان ترين لحظات تمدن ام آه آن گاه تن به عشق مي سپارمکه متمدن شده باشم بختي ديگر به من بدهتا تاريخ را بنويسم بانو چرا که تاريخهرگز به تکرار خود برنمي خيزد نزار قباني نوشته شده توسط شاکی در دوشنب,بانو ...ادامه مطلب